تهدیدهای آمریکا علیه ایران بیاعتبار شده است
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۹۱۹۹۷
سید مصطفی خوشچشم، کارشناس مسائل بینالمللی در گفتگو با خبرنگار مهر در واکنش به اظهارات اخیر سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا علیه کشورمان گفت: اظهارات جیک سالیوان در چارچوب فشار دیپلماتیک و سیاسی انجام میشود که ایران را در مسیر تقابلی که بر سر چند موضوع باقی مانده کوچک اما بسیار حیاتی از مذاکرات مانده است، عقب براند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: آمریکاییها اساساً هرگاه که در مذاکرات به خواسته خود نرسند به فشار ترکیبی و یا جنگ ترکیبی روی میآورند و سعی میکنند در حوزههای مخلتف به ایران فشار آورند. این فشار ترکیبی در تمامی حوزههای سخت، نیمه سخت و نرم ظهور پیدا میکند که یکی از مدلهای نرم در حوزه فشار سیاسی و دیپلماتیک است.
وی افزود: دور اول این فشار ترکیبی در بهار سال گذشته و تا قبل از دور آخر مذاکرات وین صورت گرفت و آمریکا سعی کرد که از فشارهای سیاسی و دیپلماتیک در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی استفاده کند. دور دوم جنگ ترکیبی نیز بعد از مذاکرات شهریور بود که آمریکاییها سعی کردند در چندین حوزه سیاسی و دیپلماتیک به ایران فشار وارد کنند، از جمله در همان شورای حکام، سپس در اخراج ایران از کمیسیون مقام زن و همچنین تلاشها و پروپاگاندا پیرامون قرار گرفتن نام سپاه در لیست تروریسم اروپا.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: تمامی این اقدامات برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی و ایجاد ایجاد فشار روانی بر روی بازارهای اقتصادی ما صورت میگیرد. در حقیقت هدف اینگونه اقدامات ایجاد التهاب در بازارهای اقتصادی ایران است تا فشار بر حاکمیت و مذاکرات کنندگان وارد شود.
وی در ادامه افزود: اساساً مذاکره در دو بخش صورت میگیرد که یکی از طریق دیپلماتهایی است که در میز مذاکره حضور دارند و بخش مهمتر و طولانیتر همواره در بیرون از اتاق و درهماوردی دو طرف صورت میگیرد. به همین دلیل است که طرف آمریکایی مجدداً در این بهار نیز دور سوم فشارها را در حوزه عملیات روانی، رسانهای، جنگ ادراکی و فشار سیاسی و دیپلماتیک دنبال میکند.
خوشچشم تصریح کرد: البته این فشارها به منزله معتبرسازی تهدید نیز است؛ به جهت اینکه آمریکاییها سالها است که دچار بی اعتباری در تهدید نسبت به جمهوری اسلامی ایران شدند و چندین سال است که ایران دیگر نمیگوید که میخواهد در مقابل آمریکا بازدارندگی ایجاد کند، بلکه این طرف آمریکایی است که میگوید میخواهد حداقل در منطقه بر ضد ایران بازدارندگی ایجاد کند. چراکه قدرت ایران تا حدی افزایش پیدا کرده است که آمریکاییها میدانند که تهدید دیگر فایده ندارد. قدرتی که فرمانده اسبق سنتکام نیز به آن معترف است و میگوید «بعد از ۷۰ سال ارتش آمریکا برتری هوایی خود را به ایران در منطقه خاورمیانه واگذار کرده است.»
وی افزود: به این ترتیب آمریکاییها سعی میکنند تا رژیم اسرائیل را که قدرتی بسیار کوچکتر است را با خود جایگزین کنند و معتبرنمایی تهدید را از طریق صهیونیستها پیگیری کنند.
این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه اظهار داشت: از آنجایی که قدرت ایران به شکل فزاینده بسیار بالاتر و برتر از قدرت نظامی اسرائیل است و به عقیده تمامی کارشناسان جهانی، رژیم صهیونیستی به تنهایی نمیتواند این تهدید را اجرا کند، آمریکاییها سعی میکنند در پیوند با اسرائیل از آنها در کلام پشتیبانی کنند اما هدف اقدام نظامی نیست بلکه فشار سیاسی و روانی بر روی جمهوری اسلامی ایران با استفاده از ایجاد التهاب در بازارهای اقتصادی و ارزی است.
وی افزود: البته این نیز یک حربه کهنه و قدیمی است که برای ما شناخته شده است و قطعاً اینگونه اقدامات نمیتواند ایران را از مواضع خودش به عقب براند.
خوشچشم در پایان گفت: دو و سه مسئله کوچک باقیمانده در مذاکرات که به ویژه به حوزه خاصی از تحریمها برمیگردد آنقدر مهم است که هر طرفی این امتیازات را به دست آورد در حقیقت پیروز مذاکرات خواهد بود و طرف مقابل طرف بازنده و مغلوب. از آنجایی که هدف ایران به دست آوردن انتفاع اقتصادی پایدار برای بهبود معیشت مردم است لذا این امتیازات باقیمانده خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است.
کد خبر 5773006 محمد مهاجرانیمنبع: مهر
کلیدواژه: جمهوری اسلامی ایران ایران ارتش آمریکا اسرائیل ایالات متحده امریکا شورای حکام برجام سوریه جمهوری اسلامی ایران حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی ایران بشار اسد سیدابراهیم رئیسی مجلس شورای اسلامی ارتش جمهوری اسلامی ایران وزارت امور خارجه دمشق هیئت دولت رژیم صهیونیستی محمد باقر قالیباف مجلس سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی آمریکایی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۹۱۹۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشکار شدن فریبکاری غرب در پیچیدن نسخه آزادیخواهی برای دیگران
به گزارش خبرگزاری مهر، در پی خیزش دانشجویان بیدار دانشگاههای آمریکا و اروپا علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب، با صدور بیانیهای همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میداندادن به مطالبات دانشجویی دعوت کرد.
متن بیانیه مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب به شرح ذیل است:
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
از جمله پایههای نظریِ مدرنیتهی غربی را لیبرالیسم یا آزادیخواهی میدانند. غرب جدید و معاصر بهشکلی غریب به این میراث عصر روشنگری میبالد. امروزه، بهویژه، آمریکاییها از لیبرالیسم، در حدّ و سطح یک دینِ مدرن، دم میزنند تا جایی که زمانی جمعی از فیلسوفان و اندیشمندان نامدار آمریکایی، مجوز هر نوع برخورد خشونتآمیز با مخالفان لیبرالیسم آمریکایی را صادر کردند!
ازجمله، اصول و مضامین پربسامدِ لیبرالیسم در دنیای غرب، آزادی بیان و آزادی اندیشه است. دهههای متمادی است که دنیای غرب، بلوک شرق و جهان سوم را به خاطر نقض لیبرالیسم، محکوم میکند، تحت فشار قرار میدهد و هرگاه مجالی یافته، لشکرکشی نیز کرده است.
زمانی فوکویاما تقدیر بشر و نسخهی پایانی و اجتنابناپذیر جهان و تاریخ را وجه سیاست لیبرالیسم، یعنی لیبرالدموکراسی دانسته بود. او گرچه بعدها تردیدهایی را در این زمینه، ابراز کرد، اما همچنان آمریکاییها تفوق و مزیت خود در دنیای امروز را در فرهنگ لیبرال میدانند، همچنانکه به تفاوت و تفوق نسخهی آمریکاییِ لیبرالیسم باور دارند و میبالند. در یک سخن، لیبرالیسم هم مشروعیتبخشِ فرهنگ و نظام سیاسی آمریکاست، هم مجوزی برای مقابلهی آمریکاییها با دیگر نظامهای سیاسی در دنیا.
در اینجا درپی تحلیل و نقد لیبرالیسم یا نگاهی آسیبشناسانه یا آیندهپژوهانه به لیبرالیسم نیستیم. آنچه دهههاست که ناظران و اندیشهوران را در ایالات متحده و در خارج از آن، به خود مشغول کرده، و به کاوش و پایش، سوق داده است، میزان صداقت سیاستمداران غربی در پایبندی به لیبرالیسم و در ترویج آن است. امروزه تقریباً برای جهانیان روشن شده است که سائقهی اصلی غربیها، بهویژه، آمریکاییها در مواجهه با دیگر دنیاها و دیگر سرزمینها و دیگر نظامهای سیاسی، اصول آزادیخواهی و ارزشهایی چون حقوق بشر و دموکراسی نیست. دموکراسیها و انتخاباتهای آزادی را سراغ داریم که چون در راستای منافع غربیها نبوده، از حمایت آنها برخوردار نشده، بلکه گاهی در برابر سرکوب آنها سکوت کرده یا در سرکوب آنها مشارکت کردهاند، همچنانکه دستکم، در منطقهی ما، فراوان جوامع نالیبرال و نظامهای سیاسی نادموکراتی وجود دارد که از حمایتهای بیدریغ اروپا و آمریکا برخوردار هستند. امروزه کمتر کسی به صداقت غربیها در ترویج و تعمیق لیبرالیسم در دنیا و به محوریت این اندیشه در تعامل آنها با دیگر کشورها و ملتها باور دارد. سیاست و اقتصاد دو محرک اصلیِ غرب در دخالت در دیگر کشورهاست و شعارهای لیبرالی بیش از یک پوشش دنیاپسند نیست.
امروزه فریبکاری غربیها در پیچیدن نسخهی آزادیخواهی برای دیگران، آشکار شده و این، کشف تازهای نیست. آنچه تا اندازهای تازگی دارد، آشکارشدن فریبکاری غرب در لیبرالبودن در داخل اروپا و آمریکاست. زمانی تصور میشد که این آموزه و آرمان، دستکم، در داخل سرزمینهای غربی، خط قرمزی است که عبور از آن، مجاز نیست و این تابو آنقدر مقدس است که به پای آن میتوان دین و حتی عدالت را قربانی کرد، اما امروزه معلوم شده است که غربیها خط تابوها و مقدسات دیگری دارند که حاضرند حتی آزادیخواهی را هم به پای آن ذبح کنند.
حمایت بیدریغ غربیها از اسرائیل و صهیونیزم، پدیدهی تازهای نیست. زمانی تصور میشد که غرب، به دلیل رنج ناشی از گناه و شرم تاریخیاش درقبال یهودیان و یهودستیزی، سودای حمایت از دولت و سرزمین یهودیها را در سر میپروراند. صادرکردن این شرّ نامیمون به خاورمیانه و سپردن تاوان جنایات آلمان و دیگر کشورهای غربی در حق یهودیان، به ملتهای مسلمان کار زشت و ناپسندی بوده است، اما با اینهمه، تصور میشد که غرب با اهداف انساندوستانه، درپی جبران جنایت هولوکاست است. جالب است که گاهی بر سرِ خاورمیانه، این منت را میگذاشتند که حمایت از اسرائیل، بهواقع، حمایت از تنها دموکراسی واقعی در خاورمیانه و باهدف تعمیم لیبرالدموکراسی در این منطقه است.
بهمرور، روشن شد که غربیها فراتر از خیرخواهی برای اسرائیلیها، اهداف سیاسی دیگری را هم در منطقهی ما دنبال میکنند و آن، مهارکردن ملتها و قدرتهای خاورمیانه توسط این رژیم جعلی و تحمیلی است. به بیان دیگر، به اسرائیل بسان چشم، گوش و بازوی غرب در خاورمیانه، مینگریستند.
باتوجه به دولتهای کاملاً همراه با غرب در خاورمیانه و باتوجه به هزینههای سنگینِ مالی، سیاسی و حیثیتیای که غرب به خاطر حمایت از اسرائیل پرداخت کرده و میکند، این پرسش رخ مینماید که چرا همچنان اروپا و آمریکا با گشادهدستیِ تمام و گاه با بیآبروییِ آشکار از اسرائیل حمایت میکنند؟ چرا ولو درظاهر، توازن و سنجیدگیای در تعامل غرب با اسرائیل و کشورهای عربی دیده نمیشود؟
اینک آشکار شده است که حمایت غرب، بهویژه آمریکا از اسرائیل، فراتر از خیرخواهی برای صهیونیستها و حتی فراتر از اهداف خاص سیاسی در این منطفه، ناشی از مقهوریت آنها درقبال، لابیها، سرمایهها و رسانههای قدرتمند صهیونیستیهاست.
نوع مواجههی دولت آمریکا با خیزش دانشجویان دانشگاههای آمریکا که بیصداقتی آنها را در وفاداری به لیبرالیسم زیر سؤال برده است، کاملاً نشان میدهد که قوهی عاقله و ارادهی قاهرهی آمریکا در اسارت کامل قویترین لابی آمریکا، یعنی لابی صهیونیستی است.
درمیان ده یا هفت دانشگاه برترِ ایالاتمتحده که گاه برترین دانشگاههای دنیا به شمار میآیند(Top ten)، اغلبشان در سیطرهی کامل یهودیانِ طرفدار اسرائیل است. هنوز از یادِمان نرفته که چگونه در ۲۰۰۶، رئیس هاروارد رسماً اعلام کرد که مایهی شرم و خجالت من است که رئیس دانشگاهی باشم که در آن با اسرائیل مخالفت میشود.
جنبش دانشجویی حمایت از فلسطین مظلوم که در برترین دانشگاههای آمریکا، یعنی هاروارد، کلمبیا و پرینستون نیز پررونق است، گذشته از امتیازات انسانی و اخلاقیاش و علاوه بر خدمتی که به آرمان فلسطین میکند، دو حقیقت بزرگ را نیز آشکار و آفتابی ساخت: یکی، فریب یا حتی افول لیبرالیسم آمریکایی و دیگری، اسارت سیاست، عقل و مدیریت آمریکایی در دستان صهیونیستها.
ما وظیفه داریم که ضمن حمایت از این جنبش دانشجویی، دنیا را با این حقائق حیاتی، یعنی فریب لیبرالیسم و مقهوریت اروپا و آمریکا درقبال صهیونیستها آشناتر سازیم. جنبش دانشجویی در هرجای جهان، از مهمترین کانونهای تحول در سیاست، فرهنگ و اقتصاد است. سرکوبکردن این جنبش در هرجای دنیا که باشد، هم محکوم است و هم نسنجیده و بهدور از درایت و آیندهنگری. سرکوب جنبش دانشجویی گاهی بهصورت فیزیکی صورت میگیرد و گاهی از راه کشتن رویکرد سیاسی و سوقدادن دانشجو به صِرفِ مطالبات صنفی و گاه صِرفِ آزادی یا حتی بیقیدوبندیهای جمعی و فردی. قدری تحمل و مدارا درقبال انتقادات و اعتراضات سیاسی دانشجویان، کمترین دستاوردش اعتلای نوع و سنخ مطالبات دانشجویی تا سطح آرمانهای والای سیاسی و اجتماعی است.
ما ضمن حمایت از خیزش دانشجویان دانشگاههای آمریکا علیهِ اسرائیل و درمقابل حمایت نامحدود دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی، همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میداندادن به مطالبات دانشجویی دعوت میکنیم.
سید ابوالحسن نواب
مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب
کد خبر 6093359 فاطمه علی آبادی